سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر و داستان


با استخوان پرستوهای مهاجر قلمی ساختم با گلبرگ های بهاری دفتری ساختم با اشک زلال چشمات جوهری ساختم هنگام نوشتن ناگهان نسیمی شروع به وزیدن کرد قلم شکست، دفتر پاره شد، جوهر ریخت و از آنها فقط یک جمله باقی ماند ... دوستت دارم



کلمات کلیدی :
¤ مهرنوش| ساعت 10:39 صبح پنج شنبه 88/2/31
نوشته های دیگران ( )